کافه سحر












نمیدونم ته بازی کجاس و چیه؟؟؟

اما تا همون ته هم نمیتونم ازت جدا شم....

هیچی مث تو برام پر از عشق و خاستن نیست.....

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

تملم تنهاییمو پر میکنم

با سکوت...

خابایه بی تو چقد دارن سنگین میشن....

درک بغضم از پشت این سیم لعنتی میدونم سخته!!!!

تازگیا دارم حس

تولد یه فاصله رو حس میکنم....

نمیذارم

نمیخام...

ب دلت بگو رحم کنه به قلبم...

سحر هنوز کمرش صاف نشده از ضربه های چوب روزگار....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

عاشقانه ترین عاشقانم واسه تو

فقط بذا تو نگاه مستت گم بشم....

تو که میدونی سحرت اهل مستی و مشروب نیست!!!بذا اینبار با چشای تو....

دلم گرفته

روی پنجه پام...

به زور لبم برسه تا شونه هات

آب دهنمو قورت بدمو تو

بی هوا بپرسی...

چیــــــــــــــه؟؟؟

و این ینی من از خجالت آب بشم تو بغلت.....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

به اینایی که بدون عشق بی واهمه و بی دردسر

کنار همن

غبطه میخورم

به اینایی که همیشه دس تو دس تو خیابونن

غبطه میخورم

تو بگو حسودم

اما درد داره داشتن و در عین حال نداشتنت

سخته بودنت و نداشتن اجازه واسه دیدنت

نگو عشقو ب این چیزاش عشقه

توام دلخوری

اما مردونه صبوری میکنی....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

منو بخون لحظه هایی که بی توام

گوش کن

زیر دوش...ساعتا ساکتم و با گریه فقط کاشیارو نیگا میکنم

شبا دیر میخابم

صبام میشه بعد از ظهر

ناهار دلتنگی نمیذاره چیزی بخورم

شامم که رژیم نبودنته

پس انقد نگو سحر چرا لاغر شدی....

داغونم بدون تو

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

تو اگه میدونستی چه گرمایی داره آغوشت

خودتم عاشق خودت میشدی

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

من هنوزم پشتم به دنیاس

تا تو نیای با همه قهرم

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

نگام کن...

یه دخترم...خیلی ساده

موهام به زور تا روی شونم میرسه

نه رنگش نکردم

چشام درشت و گیرا نیست

هیکل انچنانیم ندارم

خوب نگام کن.... من نمیتونم عالی باشم

سادم

درسته همیشه گفتم خودم از پس همه کارام بر میام

درسته گفتم خودم با تموم دخترونگیم اما مردم

ولی تو پس همه اینا بهت نیاز دارم

به دستای قوی و سینه ی پهنت

به شونه هات برای گریه کردن

من فقط یه دختر سادم...خوب نگام کن...

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

تا کجای این قصه سر به زیر و آروم باشم

تا کجا حیا رو با یه قاب خوشگل تو دستم بچرخونم فقط از ترس اینکه

نگن سحر عاشق شده؟

تا کجا آروم باشم و بخندم به اونایی که مسخره میکنن حس تنهاییمو؟

مگه یه دختر تو عمق تاریکی و ترس و تنهاییم خندیدن داره؟؟؟؟؟

 تا کجا سر به زیر باشم................؟

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

اینجا خیلیا از عشق میگن

از پاکی...از لوتی گریاشون....از مرامشون

از بی مرامی دوستاشون

اما یه روزی از روزای خدا خودم طرح لباتو میکشم و میذارم اینجا

اثبات عشقت سخت نیست

فقط اینجا دنیاش مجازیه

لایک میخوریم

اما پشت سرمون میگن فاحشه های بدکاره

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

فقط بودن تو برام معنای بودنه

فقط آغوشه تو برام امنیت داره....

جرم دارد خوابیدن در آغوشت

فاحشه میخونن منو

میگن فحشا بزرگترین گناه دنیاست.... حق با آنهاست

اما

نمیدونن چه خدایی داره دل تو که من مغرورو به سجده وادار کرده

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

میگن گناهه نفس کشیدن از لبای تو

میگن سند جهنم تو دستای تو هسش وختی که میذاریشون رو کمرم

میگن لمس تنت ینی خشم خدا

بذار هرچی میخوان بگن

تو زمینی ترین بهشت خدایی

تو زیباترین گناه دنیایی

خدا هم میدونه تو آرامش بخشی نه گناه....

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

یه دنیا دلتنگی از دل این کافه چی

به گوشهای دور افتاده تو...

چقدر زندگی سخته بدون آغوش مردانه و تن داغت

بذار همه بگن کافر شدم و گناه میکنم

تمام وسعت بهشت را به تن داغت میفروشم

به آسونیه آب خوردن....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

عشق مقدس من با تمام دلبستگیهایم سلام

قانعم نمیکنه شنیدن صدات و ارضا شدن روحم از پشت خط سرد این سیم تلفنها

دلم هوای آغوش گرمتو کرده

نفس نفس زدنها و سر خوردن لبای تر شدت روی گردن عریانم

چقد این کافه چی حریصانه دنبال بوی تنت میگرده

من..... تو.... سکوت زیبای اتاق

صدای قلب منو نفسهای عشق آلود تو...........

هنوزم دیوانه وار عاشقتم....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

گفتم بهش...

وقتی تو بری... زندگی هم میره

مردن که فایده نداره

باید موند و مثل مرده ها بین زنده ها زندگی کرد و تاوان عاشقی رو

پس داد....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

این کافه چی دیوانه هروقت که دستای یخ زدشو میذاره تو دستای داغت

مث قهوه ی جوش اومده تمام تنش داغ میشه

آماده ی لبای تر شده تو

و آماده ی نوش شدن...

چقدر سر به زیر میشه دلم وقتی تو حریم عشق توام....

تا ابد عاشقت....کافه چی

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

و دوباره شروع لحظه هایی که سالهاست فرار میکنم ازشون

و دوباره یه حس سرد و گرم زیبا و ترسناک

و منو دنیایی از احساسات شبیه آتشفشان

چه زیباست عاشق تو شدن زیبای من...

تو تمام غیرت و هیبت و صلابتی...

تو تمام عشق و مهر و محبتی...

چه افتخار بزرگیه غرق شدن در آغوش گرم تو و به شماره انداختن نفسهای حبس شده....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

این بار میخوام بهت قول بدم که دیگه فراموشت کنم

بهت قول میدم ای عشق، که  دیگه ترک آغوشت کنم

بهونه میاوردم جلوی خستگیات

میگفتم واسه آب و هواس اخمات

قشنگ من از وقتی که تو رفتی، شعرام پر از گله شده

چشاتو رو چشام که بستی، علاقه ها برام تله شده

نمیدونم نامه هامو خوندی یا اینکه پاره کردی

شایدم تا به دستت رسید، همشو مچاله کردی

توی خیالم دستاتو میگیرم توی دستم

به عشقمون قسم که به پای تو نشستم

حالا که دلت از دلم دوره دوره

بذار دلم اینو خوب بدونه

که دیگه باتوبودن....

براش آرزو میمونه...

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

تو تنها بهونه ای واسه یه زندونی

تو گریه ی ابرایی،تو یه روزه بارونی

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

برای ستاره چیدن میدونم که خیلی دیره

نگین، خودم میدونم که دیگه ازم سیره

تازگیا همه میخوان عاشق بشن

دست بکنن، ماه و ستاره بچینن

این روزا دیگه فانوس عاشقی کم سو شده

این روزا دیگه خونمون و کوچمون بی تو شده

چند شبه شدم ستاره چین آسمون

من ببین، انگار دیواره چینه بینمون

چه عاشقونه واسه چشام گیتار میزدی

یادته شبا منو با چه اسمی صدا میزدی؟

حالا بعد تو شدم نماد یه قلب شکسته

با رفتنت خبر نداری تو دلم،غمه که نشسته

حالا که رفتی خدا به همراه تو و همراهت

عاشق شدم به لطف تو و اون نگاهت

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

شبها چه آرام هجوم زیبای خیالش، دست نوازش

با خنجر می کشد بر قلب تنها و ترک خورده ام!!!!

و او ...

چه آرام

خفته بیاد معشوقه ی تازه اش...

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

تنها که میشم، بغض نبودنت شاعرم میکنه....

یه جورایی هر واژه ای که  سُر میدم رو ورق اشکمو در میاره.

عجیبه، تو رفتی غربت و من اینجا غریبم!!!

از اینجام حس میشی.... سرمای نگاهت فرقی با روزای برفی بهمن ماه نداره...

بغض که میکنم تنهاییم درداش تازه تر میشه و بیشتر نمک میپاشه روزگار رو زخم کهنه دل چاک شدم.

خیلی وقته ساکتم!!!

اونقدر سکوت کردم که دیگه کسی بودنمو حس نمیکنه....

تمام زندگیم تو اتاق نیمه روشن ذهن تاریکم، تو تنهایی و با یاد تو میگذره..

آخرین بار گفتی "خدا بزرگه"

این بزرگ خدای جهان کجا جا شده که من از اون و اون از من تهی هستیم...؟؟؟

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

تو اگر می ماندی پشت پرچین غریبگی، شاید من هنوز معنای وابستگی را نمیدانستم

تو اگر مانده بودی کنار خاطرات خودت و مرحم درد تنهایی من نمیشدی

شاید هنوز من دنبالت نبودم

تو اگر کمی با من غریبگی میکردی

تو اگر جوابت معنای نبودنت بود

تو  اگر اینی که هستی نبودی، شاید هرگز دلم برایت تنگتر از لباس کودکیهایم نمیشد....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |

مردی که رو بروی تو سیگار میکشد

در فکر گفتگوی تو سیگار میکشد

وقتی که می روی و دلش تنگ می شود

بی شک به جستجوی تو سیگار میکشد

این بار بی تو فاصله ها را نمی دود

در سوگ آرزوی تو سیگار میکشد

                                                                                                        شعر از"حمید قاسمی"

 

سلام...

اینجا دنج ترین نقطه دنیاس...بوی قهوه، بوی چای، بوی سیگار

هرچیزی که اینجا میخونید حاصل کیبورد فرسایی خودمه پس کپی کردن "ممنوع"

من مینویسم چون نیاز دارم که خودمو و احساسمو با نوشتن ارضا کنم...

تو میخونی شاید چون دنبال حرفی هستی که نشون بده یکی حرفاتو میدونه...

به هرحال لحظات خوبی رو اینجا امیدوارم سپری کنی"رفیق"

 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط کافه چی| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت